چه کسی قرار است بحرانهای ریز و بزرگ این استان بلا زده را مدیریت کند؟ چه کسی از افتتاح و هیاهوی ساختمان مانیتورینگ بحران خبر ساخت و گزارش فرستاد و قیچی افتتاح به دست گرفت و ... چه کسی قرار است مجموعه های ناهمگن و مدیران عجیب و غربب این استان را هماهنگ کند تا خدمت به مردم فقط به نام نباشد؟!
حداقل اینکه چنین مدیری به قاعده میدانسته باران در راه است،میدانسته وضع سدها چگونه است، میدانسته شرکتهای نفتی هورالعظیم بهایی به جان انسان نمیدهند، آنها چاهکهای نفتشان را حتی به قیمت چند شهر و روستا حفظ میکنند، و در برابر چنین دانسته هایی کدام برنامه تهیه شده؟ و در اثر برنامه های که به قاعده باید تهیه میکردند؛ چه اقدامی صورت پذیرفته؟ اقدامی که پیش از تولد بحران،بحران را بشناسد و بداند! نه اینکه منتظر وصول بحران خانه خراب کن بمانند و بمانند که با بحران چه باید کرد!!
اصلا چه کسی گفته ایشان و یا حتی مدیران ارشدتر خوب است که کفشهایشان گلی شود؟ خوب است که برای مدیریت چند عدد لودر، مدیرانی در این سطح حضور داشته باشند؟! کدام تعریف مدیریت میگوید که مدیریت بحران؛ یعنی انتظار سررسیدن بحران و بعد هم کفشها را گلی کردن و چند عکس و فیلم گرفتن و فرستادن به فضای مجازی که های مردم ما در کنارتان هستیم!مگر مردم منتظرند مدیران را در خانه های آوار شده ببینند؟!
مردم انتظار برنامه دارند، برنامه یعنی پیش بینی، یعنی اقدام قبل از رسیدن بحران، نه این چیزی که می بینیم، اینکه جماعت برای آوردن چند عدد لودر و مدیریت گریدرها بروند در صحنه؟ تو گویی راننده های لودرها و گریدرها و کامیونها به تنهایی نمی توانند خاکها را جابجا کنند! و حتما باید کفش مدیری به شایستگی گل اندود شود!
سرنوشت مردم خوزستان سرنوشت عجیبی است در کنار مدیرانی که انگار آموخته اند فقط تراژدی بزایند، و تراژدی حکایت هر روز و شبان این مردم است، از خشکسالی و بحران ریزگرد که محصولش و فایده اش برای مردم گرفتن رایگان چند عدد ماسک نامرغوب بود تا روزگار ترسالی که باران را به فاجعه تبدیل کرد! چه کسی می تواند یکی از زیباترین نعمتهای خداوند را به کراهت فاجعه تبدیل کند؟! به راستی که چنین مدیران شایسته ای! بحران را خوب آموخته اند.
